81. شونزده دی 96

ساخت وبلاگ

فکر کنم دیگه همه اینو میدونن که من اعتماد به نفسم به طرز وحشتناکی بالاست.. ولی دانشگاه توی دو تا زمینه اعتماد به نفس منو یه جوری به صفر مطلق رسونده که هر جوری میخوام به خودم تلنگر بزنم نمیشه. اولیش اینه که هیچ وقت از همون ترم یک نمره واسم نبود. قبل و بعد هر امتحانی هم به خودم میگم نهایتش افتادنه که خب فدای سرم! ولی اینم هست که من هرچقدر هم که بخونم نمره هام هیچ فرقی نمیکنه. واقعا دیدم ادمایی رو که فقط شب امتحان خوندن و نمرشون خیلی خیلی بیشتر از من شده. بازم میگم نمره دغدغم نیست ولی ادم یه وقتایی با خودش میگه واقعا چرا؟!

نکته ی دوم هم اینه که از بعد دانشجویی به این نتیجه رسیدم که من اصلاااا ادم محبوب یا جذابی نیستم. نه از این لحاظ که یکی منو بپسنده ها، نه. از لحاظ اینکه واسه ی رفیقام عزیز باشم. واقعا همه ی سعیمو کردم ولی هیچ وقت انگار جواب نداده..

پ ن: خیلی جدی نگیرید. فقط فارما یکم حالمو بد کرد.. فقط یکم دلم گرفته :-(

از اینکه دلم گرفته احساس ضعف میکنم. حس میکنم ناراحت بودن یا ضعف نشون دادن اخلاقاییه که من نباید داشته باشم. حتی نسبت به اینجا نوشتنش هم حس بدی دارم.. 

4. وقتی همه چی میره رو اعصاب آدم!...
ما را در سایت 4. وقتی همه چی میره رو اعصاب آدم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5cactuusa بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 22:40